السّلام علیک یا ثاراللّه

السّلام علیک یا ثاراللّه


برادری به تعداد نیست به وفاداری است ! یوسف یازده برادر داشت و حسین تنها عباس را
.
.
عاشق اگر شدم ، اثر چشمهای توست / اصلا تمام ، زیر سر چشمهای توست
دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی / این کیمیا گری هنر چشمهای توست
.
.

من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم / روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسین / سبقت از عود و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
.
.
ضریح تو داره عطر گل یاس / نوازش های دستت میشه احساس
کی میدونه ؟ آقا پر میشه شاید / شبا سقا خونه ات با مشک عباس
.
.
جانت بـه کویر تفته ، دریا بخشید / هفتاد و دو گل به متن صحرا بخشید
با جلوه ی کربلای عاشورایی / خون تو به رنگ سرخ ، معنا بخشید
.
.
چشمان زمین دوباره تر خواهد شد / ماه از سر شب بدون سر خواهد شد
تاریخ دوباره بر خودش می لرزد / شق القمری بزرگتر خواهد شد
.
.
تـا هست جهان ، شـور محرم باقیست / این جلوه ی جان در همه عالم باقیست
از ناله ی نینوای یاران حسین / همواره به لب ، زمزمه ی غم باقیست
.
.
درس آزادی به دنیا داد رفتار حسین / بذر همّت در جهان افشاند ، افکار حسین
گر نداری دین در عالم ، لااقل آزاده باش / این کلام نغز می باشد ز گفتار حسین
.
.
در بحر حسین کاش ماهی باشیم / پاکیزه و طاهر از تباهی باشیم
یک عمر اسیر نفس بودیم ولی / این ماه بیا حر ریاحی باشیم
.
.
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسین / مویم ز غصه ، رشته ی مهتاب شد حسین
هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو / از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
.
.
به سر غیر از تو سودایی ندارم یا حسین جان / به دل جز تو تمنایی ندارم یا حسین جان
خدا داند که در بازار عشقت / به جز جان هیچ کالایی ندارم یا حسین جان
.
.
پیراهن عزای تو جوشن کبیر ماست / ذکر سلام بر تو ، دعای مجیر ماست
هرکس بر این لباس عزا طعنه میزند / فردا برای یک نخ آن هم اسیر ماست
جانم فدای پیرهن وصله وصله اش / آن کشته فتاده به هامون امیر ماست
.
.
نام تو دواى درد است حسین / بى یاد تو بین که چهره زرد است حسین
عشق تو مرا ز خویش بیگانه نمود / بى عشق تو بین که سینه سرد است حسین
.
.
با عشق حسین هر که سر و کار ندارد / خشکیده نهالیست ، پر و بال ندارد
ما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیم / آتش به محبان حسین کار ندارد
.
.
آمدم با چه شتابی ز حرم در بر تو / با امیدی‌ که‌ ببینم‌ رخ‌ جان‌ پرور تو
سر و مشک‌ و علم‌ و دست‌ تو از هم‌ چو گسست‌ / دشمنم‌ گفت‌ که‌ پاشید ز هم‌ لشگر تو
نیست‌ تقصیر فرات‌ این‌ همه‌ شرمندگی ات / خشک‌ شد دیده اش‌ از ریختن‌ ساغر تو
از غم‌ مشک ز بس‌ دیده‌ تو خونبار است / ریخته‌ خون‌ چو نقابی‌ به‌ رخ‌ انور تو
بیش‌ از این‌ تا که‌ تو احساس‌ به‌ غربت‌ نکنی / مادرم‌ فاطمه‌ آمد عوض‌ مادر تو
شده‌ مجموعه ای‌ از خاطره‌ پا تا به‌ سرت‌ / یاد حیدر کنم‌ از زخم‌ عمیق‌ سر تو
کمرم‌ راست‌ نگردد ز چنین‌ خم‌ شدنت‌ / با چه‌ رویی‌ ببرم‌ سوی‌ حرم‌ پیکر تو ؟
روضه‌ خوانان‌ عطش‌ ، از عطشم‌ دم‌ نزنند / که‌ دهند شرح‌ لب‌ و دیده خشک‌ و تر تو
.
.
دانی که چرا مهر جبین خاک حسین است ؟ / چون قبله ی دل ، پیکر صد چاک حسین است
دانی که چرا چوب شود قسمت آتش ؟ / بی حرمتیش بر لب و دندان حسین است
دانی که چرا آب فرات است گل آلود ؟ / شرمنده ز لعل لب عطشان حسین است
دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش ؟ / یعنی که خدا هم عزادار حسین است
.
.
دو چشمت شرمگین شد ماه و خورشید / حضوری آتشین شد ماه و خورشید
حسین آمد به بالین برادر / به یکدیگر قرین شد ماه و خورشید
.
.
با خدا عباس وقتی دست داد / هر دو دست خویش را از دست داد
.
.
شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان / که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت / گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود ؟ / بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نئی ، پست مشو ، مهر بورز / تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِی داری / شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل / مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم / که شهیدان که اَند ، این همه خونین کفنان ؟
گفت حافظ من و تو مَحرم این راز نه ایم / از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان



|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
نویسنده : ایمان
تاریخ : پنج شنبه 25 آبان 1391
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: